عشق غیر منتظره پارت 24
آنیا: خب من....
آنیسا: آون فرشته مرگه!
لوید و یورو: چی؟؟!!
آنیا: هیچ میخواهم خودم بگم. ..آنیا می خواست خودش بگه!
یور: اما مهارت های فرشته مرگ اندازه 30 سال تجربه است!
لوید: پس یعنی دخترم ارشدمه؟....نهههههه
همه: 😂😂😂😂
باند: بوف بوف
ذهنش: شام همبرگر داریم
آنیا و آنیسا: هورااااا
فردا مدرسه دفتر هندر^
هندرسون داشت از پنجره بیرون رو تماشا میکرد که آنیا یهو گفت: آقای هندرسون!
وقتی هندرسون برگشت و آنیسا رو دید خیلی شکه شد
هندر: دوتا فورجر؟!
آنیسا: نه من خواهر آنیا هستم
هندر: خواهر؟ مامور...یعنی خانم فورجر نگفته بودید خواهر دارید
آنیا: اون از همه چیز خبر داره آقا
هندر: خب پس اون هم سه ماموره؟
آنیا: بله و باید سریعا اینجا بیاد برای کمک به من در مورد اهریمن ها
هندر: باشه برید سر کلاس ما هم میایم
آنیا: چشم!
کلاس^
دامیان: هوی سلام کله صورتی...خوبی؟
آنیا: آره عالی ام...تازه بزودی یکی میاد تو اکیپمون
بکی: کی؟
آنیا: به زودی میبینید!
هندر: بچهها امروز یه دانش آموز جدید داریم....
آنیسا: آون فرشته مرگه!
لوید و یورو: چی؟؟!!
آنیا: هیچ میخواهم خودم بگم. ..آنیا می خواست خودش بگه!
یور: اما مهارت های فرشته مرگ اندازه 30 سال تجربه است!
لوید: پس یعنی دخترم ارشدمه؟....نهههههه
همه: 😂😂😂😂
باند: بوف بوف
ذهنش: شام همبرگر داریم
آنیا و آنیسا: هورااااا
فردا مدرسه دفتر هندر^
هندرسون داشت از پنجره بیرون رو تماشا میکرد که آنیا یهو گفت: آقای هندرسون!
وقتی هندرسون برگشت و آنیسا رو دید خیلی شکه شد
هندر: دوتا فورجر؟!
آنیسا: نه من خواهر آنیا هستم
هندر: خواهر؟ مامور...یعنی خانم فورجر نگفته بودید خواهر دارید
آنیا: اون از همه چیز خبر داره آقا
هندر: خب پس اون هم سه ماموره؟
آنیا: بله و باید سریعا اینجا بیاد برای کمک به من در مورد اهریمن ها
هندر: باشه برید سر کلاس ما هم میایم
آنیا: چشم!
کلاس^
دامیان: هوی سلام کله صورتی...خوبی؟
آنیا: آره عالی ام...تازه بزودی یکی میاد تو اکیپمون
بکی: کی؟
آنیا: به زودی میبینید!
هندر: بچهها امروز یه دانش آموز جدید داریم....
- ۴.۸k
- ۲۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط